آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟

ساخت وبلاگ
امروز کوه استرس بودم...اول- آرامش عید و چهارده روز تعطیلی دیروز با تماس همگروهیم قیچی شد فهمیدم همه چی شروع شده، بابام گردن درد بدی گرفت اومدم رو گردنش کمپرس آبگرم بذارم دیدم پایین گردنش نزدیک تخاعش ورم کرده.. هر سناریویی که فکر کنین از ذهنم گذشت تو گوگل سرچ کردم از چت جی پی تی پرسیدم بدتر استرس گرفتم .. تزدیک آخر شب کارفرمام پیام داد گفت فردا جلسه بذاریم؟ گفتم چشم! دوم- صبح سلعت 7 و نیم به زور پاشدم زبان خوندم، جلسه رو تموم کردم دیدم یه خروار کار دارم تا اوایل اردیبهشت... مامان میم چند وقت پیش گفته بود میخوایم بیایم خونتون، فقط خودش و میم میخواستن بیان برای آشنایی بیشتر ولی چند وقت پیش میم گفت مامانم میگه بهتره خانواده هامون بیشتر آشنا شن، مامانمم امروز ظهر گفت چقدر کار داری گفتم تا اردیبهشت گفت دیگه خیلی دیر میشه بذار بگم فردا شب بیان.. منم هیچی نگفتم.. هم میم قالب تهی کرده هم من... نمیدونیم چی قراره بشه امروزم من یه خروار کار داشتم نرسیدم ببینمش.. حالا این وسط همگروهیم زنگ زده کلی ناراضیه از کار اون یکی هم تیمیم.. دوستم زنگ زده میگه برای تولدش روز سی و یکم بریم پیکنیک .. احساس میکنم دارم خفه میشم لا به لای کار و استرسسوم- بابا صبح رفت دکتر، دکتر متخصص نبود برگشتن خونه با مامانم دو سه کیسه خرید کرده بودن برای مهمونی فردا.. خجالت میکشیدم بابام با گردن درد انقدر خرج کرده و مامانم با زبون روزه قراره انقدر زحمت بکشه برای مهمونی ای که به من مربوطه... عصر بابا رو مجبور کردم بره دکتر عمومی گفتم بابا توروخدا برو از دیشب تاحالا از استرس دارم خفه میشم ... دید حالم بده رفت و دکتر گفت هیچی نیست تورم غدد لنفاویه به خاطر عفونت سرماخوردگیه که تو اسفند گرفتی با اصرار مامانم براش سونوگرافی آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:48

نمیدونم چی میشه .. پر از ترسم .. آبنده برام تبدیل شده به یه جاده ی دراز.. انگار تا سه چهار سال دیگه رو میبینم ولی جلو پام رو نه .. تو هر مسیری که میخوام و باید قدم بذارم برام تاریک و گنگ میشه و ترسناک.. بعد آینده برام تغییر شکل میده ... جالبیش اینجاست که همه این مسیرهای ناهموار باهام راه نمیان .. یه وقتایی مسیر سنگلاخی میشه .. یه وقتایی هم حتی صعب العبور.. از حق نگذریم یه وقتایی هم انگار یه رودخونه روون میشه که فقط کافیه که پامو بذارم تو اون مسیر.. داریم زبان میخونیم... تو کافه .. تا الان نزدیک 1 میلیون فقط هزینه کافمون شده .. خسته شدم از بس پول انقدر راحت خرج میشه ... بی پولی داره کلافم میکنه .. چطوری میشه که انقدر پول دراوردن سخته ولی پول خرچ کردن ساده.. (چقدر رایتینگ سخته... چقدر این متنا که میبینم و پیشزفته س و من چقدر ضعیفم .. )حس میکنم اگه یه روز صبح بدون برنامه ریزی قبلی دست میم رو بگیرم بریم دریا پامونو به آب بزنیم و شب برگردیم خیلی حسم خوب میشه .. زنده میشم و دلم میخواد ادامه بدم .. از اتاقم، از ماوسم، از مانیتورم، از همه چیزی که منو به کار وا میداره بدم میاد ... واقعا خستم.. هر چقدر هم میخوابم بیخوابی هام جبران نمیشن.. آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 14:31

اول- از لحاظ فیزیکی خیلی خستم .. خوابم میاد .. مدت هاست درست نخوابیدم.. از پشت کامپیوتر نشتن زیاد همیشه یه جام درد میکنه یا کمرم یا مچ دستم یا استخون دنبالچم.. بعد به خودم میگم اشکال نداره تو هدف داری.. باید زودتر بری .. همین رفتن هم بار میشه رو دوشم..دوم- با میم که میریم بیرون هر چی میبینیم نمیخریم.. چون نمیدونم تکلیف چیه، رفتنی ایم یا موندی... دو تا از دوستامون آخر آذر میرن آلمان.. انگار دلم میخواد زمین دهن باز کنه هر روز پرتم کنه به اون سفر دو روزه کاشان که باهاشون رفتیم .. سوم- میم برام تولد گرفت، با حضور دوستامون، تو کافه، هر سال با خودم فکر میکنم من چی کار کردم در حق این پسر که انقدر خالصانه منو دوست داره، البته منم خالصانه دوسش دارم .. عمیق و از ته دل.. به خاطرش هر کاری میکنم .. کنارش هر حرفی رو میزنم و خودمم .. چهارم- رسالم تموم شد، مونده پاور پوینتم فقط.. ولی استادم میخواد یکاری کنه نذاره من آذر دفاع کنم.. حتی پک های پذیرایی رو هم خریدم.. از استادم متنفرم.. به معنی واقعی کلمهپنجم- از مل و صاد نا امیدم.. دارن زرد میشن کم کم.. صاد خیلی کمتر اما متاسفانه مل خیلی بیشتر.. دلیل رفتار بد آدما با ما همیشه این نیست که یکی بهمون حسودی میکنه ... نمیشه با این قضیه خودتو گول بزنی .. آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 8:06

خود او در آن زمان مثل پرنده‌ای بود که یک بالش شکسته شده باشد، گیج و گنگ برجای مانده بود، مصمم بر اینکه همه چیز را به هم بریزد و عوض کند، می‌خواست هر چیز دیگری را در زندگی از یاد ببرد و فراموش کند که...

آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 21:29

دیشب خواب دیدم تحصیلی رفتم کانادا، انگار دو ماهی باید تنها میرفتم سرکلاسا و جا میفتادم تا میم هم بیاد کانادا، وسط کلاس بغضم گرفت دلم میخواست فارسی حرف بزنم یه خانومه اومد گفت منم ایرانیم، بعدشم یه زوج اومدن گفتن ما هم ایرانی ایم، آروم شدم.. کلاساش شبیه کلاسای دبیرستانم بود ولی به حیاط خلوت راه داشت، شیب میخورد و معماری جالبی داشت.. باهاشون حرف زدم و اونا هم از مصایب مهاجرت گفتن من گریه کردم آرومم کردن .. هممون ناراحت بودیم که اون همه دوستامون خانودمون پخش و پلا شدیم بین کشورای مختلف.. نمیدونم چرا انقدر اون خواب ملموس بود.. البته که همیشه میخواستم مهاجرت کنم و بهونه تراشیده بودم که نرم .. ارشد گرفتنم.. سربازی میم .. کارای مختلفی که این مدت تجربش کردم .. مسئولیت خانوادم رو گردن خودم .. مسئولیت خانواده میم رو گردن خودش ... هیچوقت انقدر بی بهونه نبودم نسبت به مهاجرت .. ارشدم داره تموم میشه.. سربازی میم هم تموم شده ... غمم میگیره .. الان دیدم ناخودآگاه پادکست انگلیسی گذاشتم واسه خودم موقع کار .. آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 15:42

خیلی روزای بدین... هم مجبورم فشرده دفاع کنم هم حس میکنم دنیا داره فروپاشی میکنه.. هم مچ دستم درد میکنه .. هم استادم به خودش زحمت نمیده بره ایمیلشو چک کنه لاقل طرحمو تایید کنه ... هم حموم لازمم ولی فردا چون باید برم مراسم ختم یکی از آشناها نرفتم که فردا تمییز باشم .. از اون وقتاس که خیلی مودم پایینه.. باید امشب پلانا رو تموم کنم.. شده تا صبحم بیدار بمونم ولی پلانا باید تموم شه.. اه

آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 12:38

اول- حس میکنم مهارت برقراری ارتباط توی من داره به شدت افت میکنه.. دیروز داشتم رانندگی میکردم یه آقایی به خاطر اینکه من بتونم رد شم دنده عقب گرفت، شیشه سمت خودم پایین بود، شیشه سمت اونم پایین بود، بهم سلام کرد عوض تشکر و جواب سلام، نگاهش کردم رفتم! وات د فاز واقعا؟؟ از اون روزاست دلم میخواد کارمو عوض کنم، خیلی تنها شدم تو دنیای فریلنسری!دوم- بالاخره زبون باز کردم خیلی مودبانه با استادم گفتم طرحمو ببین! براش فرستادم تو واتس اپ! ممکنه ناراحت بشه ولی راستش دیگه برام مهم نیست .. از اون دسته آدماست که با یه اشاره ناراحت میشن.. غیر قابل پیش بینیه .. حوصله شو ندارم ..سوم- از اینکه پیام دادم استرس دارم ..چهارم- سربازی میم تموم شد .. دو ماه زودتر از موعد.. زیر یه هفته رفت تو مغازه عموش کار کنه .. ناراحتشم.. قبلش داشت خیلی خوب کار میکرد ولی الان درگیر کار بی خودی شده به نظرم .. ولی زبون وا نکردم بگم کاری که داری رو دوست ندارم .. حتی فکر میکنم عموش داره ازش سو استفاده میکنه ولی بازم لام تا کام حرف نمیزنم.. خودش قدرت تشخیص داره .. اگه ازم سوال یا راهنمایی خواست کمکش میکنم.. امیدوارم فقط به خاطر زندگی با من نرفته باشه سرکار .. چرا من از این قضیه واهمه دارم .. فکر میکنم یه ساعت شنیه و من باید برای رسیدن به آرزوهام به سرعت پول دربیارم.. یه ماهه کار نکردم.. یه کارفرما دارم که داره ازم سو استفاده میکنه.. یه استادم دارم که به سلامتی جوابمو نمیده!!! اه.. از همه چی متنفرم..پنجم- بعد پایان نامه حسم بهتر میشه میدونم! الان جو پایان نامست! بعدش پیام میدم به کارفرما.. دیگه مهم نیست کسی از دستم ناراحت بشه یا نه .. کاش روابط اجتماعیم خوب بود.. کاش گرم بودم و میتونستم دوست پیدا کنم .. نمیتونم آقا نمیتونم آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 12:38

چشام به زور باز میشن، خوابم میاد، زانوهام تو اتوبوس درد گرفتن، دلم نمیخواست بیام، بعد از ۵ سال بی خبری یکی بهت زنگ بزنه بگه میشه خواهش کنم بیای عروسیم؟ .. دلم براش سوخت .. جمعه ساعت ۴ پروژه رو فرستادم ساعت یازده شبش این من بودم که داشتم از پله اتوبوس میرفتم بالا .. حالا هم که چشمامو باز کردم اون درختای بلند رو دیدم، ورودی شهرمون، چی داره این شهر که حتی وقتی به زور هم میام قند تو دلم آب میشه؟ یاد پدربزرگم میفتم، یاد هر دو تا مادربزرگم، یاد وقتایی که با پراید قدیمی مامان رانندگی یاد گرفتم، یاد مانتو های سرمه ای که دست از سر ما بر نداشت‌، یاد کنکور، یاد دوستام، یاد همین عروس خانوم حال حاضر که اون زمان مانتو تنگ می پوشید و آستیناشو میداد بالا و توهم میزد معلم دیفرانسیلمون با وجود اینکه زن داره و حدودا ده پونزده سالی از ما بزرگتره ازش خوشش میاد، پوزخند میزنم... با ترمز ناگهانی اتوبوس خواب از سرم میپره، زانوهام پر دردن، میرم خونه، از وقتی کتاب دختر پنهانم رو خوندم مامان رو بیشتر درک میکنم، نه من به سیاهی دخترا لدا خانومم نه به مامان به تیرگی لدا خانوم، ولی گاهی گریزی به گذشته من و مامانم باعث میشه خشمگین شم، حتی بعضی از کارای الانش، همین باهام اومد شهرستان حرصم گرفت، اونا اومده بودن مسافرت تهران، مامان از دهنش پرید کار سختی بود تنها بیای بعد ادیتش کرد، گفت دلم میخواست با هم بیایم سفر، دوست داشتم پیش تو باشم تا بابا، ترجیح دادم حالا که اون باور نمیکنه من بزرگ شدم، خودم لاقل باور کنم، خودم اسنپ گرفتم، خودم همه کار کردم و فقط بود، همراهم بود، دیگه کج خلقی نکردم، بد هم نگذشت..تو صف وایساده بودیم، ما رو گذاشته بودن کنار خانواده درجه ۱ عروس، مامان و خواهرش، از این نزدیکی معذب بودم، هیچ د آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 18:50

امروز بالاخره حالم خوبه، دارم قشنگ تغییر طبیعت رو حس میکنم، هنوز برگا زرد نشدن ولی نور کم زور پاییزه که میریزه تو خونه، صبح‌ها دقیقا شبیه صبح‌هایین که مدرسه داشتم و هر روز یه های فایو به خودم میدم که نه مدرسه دارم نه دانشگاه، که البته مدتی نمیگذره که پایان نامم یه سقلمه میزنه بهم لود شدن صفحه جیمیل یادم میندازه یه پروژه دارم که کارفرماش داره ازم سواستفاده میکنه و کار رو طول میده تا دیرتر پول بده.. ولی عب نداره .. امروز حالم خیلی خوبهدیوید سداریس رو خیلی دوست دارم، اولا که یکی از کتاباش رو چندسال پیش خونده بودم و یه تصویری که ازش تو ذهنم شکل میگرفت قیافه ی چندلر بینگ بود تو فرندز. ولی حالا که دارم مسترکلاساشو میبینم، هر روز صبح موقع استراحت، برام مثل نوره تو تاریکی، مثل شستن چشم ها و جور دیگر زندگی کردنه اصلا، کاشکی میشد بهش ایمیل بدم و از حسم بهش بگم ..همه سرما خوردن چرا؟ منم سینوسام گرفته بود چند روز پیش، چون میم سرماخورده نمیتونم ببینمش، دلم خیلی تنگشه.. آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 18:50

امسال خیلی کار کردم ولی پول خوبی نگرفتم .. بد نیستا ولی در برابر این حجم از خستگی و فشار کاری کمه
اصلا سیاست کاری ندارم.. بلد نیستم با آدما حرف بزنم .. باید بیشتر رو خودم کار کنم

آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟...
ما را در سایت آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seenmimo بازدید : 44 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 22:49